مورخ 21آبان 98 قصه گویی نمایشی با عنوان کلوچه های خدا با شرکت 26نفر از دانش آموزان کلاس دوم ابتدایی مدرسه شهید بایرامی برگزار گشت .
این قصه قصه خرسی می باشد که برای تشکر از نعمت های خدا میخواهد کاری برای خدا انجام دهد دوست بدش کلاغ میگه کلوچه بپز برای خدا و دوست خوبش جوجه تیغی میگه مهربان باش با دیگران اینطوری تشکر کن خرس تنبل میگه خوب چه کاری مهربونی سختتره من کلوچه رو ببرم برای خدا بعدا مهربونیم میکنم خلاصه کلوچه رو میپزه و راه میافتن با کلاغ که ببرن به خدا بدن توی راه یک آهویی رو دید آهو گفت چه کلوچه های خوش بویی یکی به من میدی ؟ کلاغ پرید جلو که حرفشم نزن اینها برای خداست ولی خرس کوچولو یاد حرف جوجه تیغی افتاد و گفت شاید اگر کلوچه بدم به آهو خدا خوشحالتر بشه برای همین یه کلوچه به آهو داداونم گفت خدا ازت راضی باشه و راه افتادند توی راه سنجابی دیدند سنجاب گفت چه کلوچه های خوش بویی یکی به من میدی؟ خرس کوچولو یکی هم به سنجاب داد سنجابم گفت خیر ببینی خرس کوچولو به طرف تپه به راه افتاد.در بین راه به راسو و گورکن و بلدرچین برخورد و به هر کدامشان یک کلوچه داد.سبدش خیلی سبک شده بود.حالا چند تا کلوچه در آن مانده بود؟فقط دو تا کلاغ گفت خب بیا یکی رو من بخورم یکی رو تو دوتا کلوچه کمه برای خدا بعدا براش میپزی خرس کوچولو به فکر فرو رفت در همان لحظه باران تندی گرفت .کلاغ و خرس کوچولو زیر درختی پناه بردند.یک خانواده ی موش صحرائی هم تا زیر درخت دویدند و کنار خرس کوچولو و کلاغ نشستند.آنها خیس شده بودندو میلرزیدند.ناگهان یکی از بچه موش ها گفت:"آخ مامان جان من گرسنه ام!"بچه های دیگر فریاد زدند:"من هم! من هم! من هم!"خرس کوچولو به کلوچه هایش نگاه کرد و آهی کشید اما بعد لبخند زد و گفت:"کلاغ درست می گوید.این دو تا کلوچه برای خدا خیلی کم است."سپس کلوچه ها را چند تکه کرد و به همه گفت:"بفرمائید!بفرمائید!خودتان بخورید!"باران کم کم قطع شد.موش ها و کلاغ خداحافظی کردند و رفتند.خرس کوچولو هم سبدش را بر سر گذاشت و به سوی لانه اش برگشت.بین راه به دوستش جوجه تیغی سر زد و همه چیز را برایش تعریف کرد.جوجه تیغی به خرس گفت:"آفرین خرس کوچولو!خیلی دلم می خواهد تو را ببوسم، حیف تیغ تیغی ام!"خرس کوچولو خندید و آخرین تکه کلوچه را به جوجه تیغی داد.بعد با کمی نگرانی پرسید:"تو مطمئنی که خدا مهربانی را بیشتر از کلوچه دوست دارد؟"جوجه تیغی که دهانش پر از کلوچه بود فقط سر تکان داد.بعد کلوچه را قورت داد و گفت:"چقدر خوشمزه بود خرس کوچولو!خدا از تو راضی باشد!"آن وقت ابرها از جلوی خورشید کنار رفتند و رنگین کمان بزرگی در آسمان درست شد.خرس کوچولو با شگفتی فریاد زد:"وای خدا جان!چقدر آسمان را قشنگ کردی!"خرس کوچولو دیگر کلوچه ای نداشت که برای خدا ببرد ولی ته دلش مطمئن بو که خدا از او راضی
5مین نشست کتابخوان کتابخانه میرزاقاسم پریخانی با حضور اعضای کتابخانه در آبان 98 برگزار گشت در این نشست 4کتاب با محوریت روسول اکرم(ص) به ترتیب زیر معرفی گشتند.
عنوان کتاب : زندگی پیامبر اسلام(ص)
نویسنده: نقی سلیمانی
ناشر : به نشر
سال نشر : 1385
معرفی کننده:موسی مردانی
نقی سلیمانی نویسنده آثاری چون وقتی که ماه ریفی از خربزة خیال بود، همسفران باد،مواظب بند کفشهایتان باشید، قصههای پیامبر و فرزندانش، خوابگردی با یازده گرگ و آثار دیگر در کتاب زندگی پیامبر (ص) به مجموعه قصه هایی از زندگی پیامبر می پردازد
در حقیقت قصه زندگی محمد(ص) با نزول آیه قرآن شکل می گیرد. با هر آیه در طول سال های وحی، قرآن به حالات، شخصیت و حوادثی که بر پیامبر و روش او به دست می دهد.
این رمان تلاشی است در همین جهت و البته بر محور و خط قرآن.
عنوان کتاب : قصه های زندگی پیامبر (ص)
نویسنده: عبدالتواب یوسف
مترجم کتاب: سید هادی خسروشاهی
ناشر: نشر بوستان کتاب
سال نشر :1388
معرفی کننده: علی قرداشی
عبدالتواب یوسف یکی از نویسندگان برجسته دنیای عرب دانست که تا کنون ۵۴۵ داستان منتشر کرده است. کتاب پیامبر (ص)» او تا کنون در ۸ میلیون نسخه و کتاب مترسک» در ۳ میلیون نسخه به چاپ رسیده است. کتاب قصه های زندگی پیامبر(ص) سال 1999 میلادی، جایزه بهترین کتاب کودک و نوجوان» را از سازمان فرهنگی مصر در قاهره دریافت کرد و در سال 2000 میلادی، جایزه افق های نوین»، در نمایشگاه بین المللی کتاب کودک، در بولونی(ایتالیا) به آن اهدا شد.
ناشر کتاب در معرفی این اثر آورده است:همه رفتارها و سخنان پیامبر گرامی اسلام(ص) درس آموز و حیات آفرین است، از همین روست که خداوند متعال، ایشان را "اسوه" همه مردم معرفی کرده است.
اثر حاضر با نقل قصه هایی از زبان موجودات زنده یا نباتات و جمادات، گوشه هایی از زندگانی و شخصیت این پیامبر بزرگ خدا را برای کودکان و نوجوانان، به تصویر کشیده است.
متن عربی این کتاب، مورد استقبال دانش آموزان نوجوان جهان عرب قرار گرفته و بارها موفق به دریافت جایزه شده است.»
در جلد اول این کتاب، 10 داستان از زندگی پیامبر(ص) برای گروه سنی نوجوان و جوان نقل شده است. فیل و خدا، شتر حلیمه، سنگ سیاه مقدس، شب قدر، ابوجهل و شتر ترسناک، از سایه درخت تا سایه اسلام، سفر شگفت انگیز، توطئه، لانه کبوتر و صد شتر جایزه، عناوین دهگانه این داستان ها هستند
عنوان کتاب : : آنچه خدای کعبه اراده کند
نویسنده: محمدرضا سرشار
ناشر : پیام آزادی
سال نشر :1380
معرفی کننده:وحید شیرعلیزاده
محمد رضا سرشار مشهور به رضا رهگذر سال 1332 در کازرون متولد شد. وی در سال 1350، با رتبه اول، دیپلم فنی و در سال 1351، دیپلم ریاضی گرفت. پس از طی دوران سربازی، به صورت سرباز معلم، در سال 1354، با قبولی در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران، به تهران آمد و از همان زمان تا کنون، ساکن این شهر است.
نخستین آثار قلمی او در سال 1352، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال 1355 به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب منتشر شد. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، 85 عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تالیف یا ترجمه، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد. علاوه بر آن، 12 عنوان کتاب نیز به صورت گردآوری و ویرایش غلیظ از او انتشار یافته که در مجموع، شمارگانی بالغ بر سه و نیم میلیون نسخه را به خود اختصاص داده است.
آثار او تاکنون، دست کم 26 جایزه را در سطح کشور به خود اختصاص داده و برخی از آنها، در داخل و خارج کشور، به زبانهای انگلیسی و اردو، ترجمه شده است. نشریه بین المللی who is who»، در سال 1373، نام وی را به عنوان یکی از مشاهیر فرهنگ ایران به ثبت رساند.
آثار :
اصیل آباد، اگه بابا بمیره، گرداب سکندر، جایزه، تشنه دیدار، هستم اگر می روم، بیایید ماهیگری بیاموزیم، و اما بعد، قصه پر غصه ما، بیست سال تلاش، یثرب شهر یادها و یادگارها، نردبان جهان، نگاهی به ادبیات کودکان قبل و بعد از انقلاب، نور و رنگ، گنجشکک و پنبه دانه و.
مجموعه از سرزمین نورکه مخاطب اصلی آن نوجوانان هستند، در هر مجلد به فرازی از زندگی رسول گرامی اسلام پرداخته است.قالب نوشته ها داستان است و جدا از نام کلی مجموعه (از سرزمین نور)، هر مجلد نیز عنوان ویِژه خود را دارد.این عناوین به ترتیب عبارتاند از: داستان زمزم (داستان زندگی نیای پیامبر)، آنچه خدای کعبه اراده کند(داستان زندگی پدر پیامبر)، و آن ستاره که دنباله دار می آید(داستان تولد پیامبر) ، آن یتیم نظر کرده (داستان خردسالی پیامبر)، آن قصه که در کتاب ها آمده بود(داستان دیدار عبدالمطلب با شاه یمن)، با من سخن بگو مادر(داستان زندگی مادر پیامبر)، ماجرای سپاه فیل(داستان حمله ابرهه به مکه)، آن پدر بزرگ دوست داشتنی(پایان کار عبدالمطلب)، سفر دراز شام(داستان نوجوانی پیامبر)، خورشیدی در خانه خدیجه(داستان جوانی پیامبر)، داستان سیل آن سال(داستان جوانی پیامبر)، شب رویش غنچه نور(داستان بعثت پیامبر)، ای جامه بر سر کشیده،برخیز(داستان بعثت پیامبر)، روزگار دراز رنج(از دعوت آشکار تا آغاز هجرت به حبشه)، روزنه ای به رهایی(داستان هجرت حبشه)
این مجلد یعنی آنچه خدای کعبه اراده کند به ماجرای عبدالله پدر پیامبر اسلام پرداخته است
عنوان کتاب : بهار در بادیه
نویسنده: سید سعید هاشمی
ناشر: نشر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سال: 1393
معرفی کننده:فاضل رستم زاده
سید سعید هاشمی در سال ۱۳۵۳ در شهرستان قم متولد شد هاشمی دوران دبستان را در مدرسهٔ پارس و دبیرستان را در مدرسهٔ صدر قم گذراند. او در شانزده سالگی نوشتن طنز و سرودن شعر برای کودکان و نوجوانان را آغاز کرد و در ۱۷ سالگی عضو تحریریهٔ ماهنامهٔ سلام بچه ها شد.
آثار وی عبارتند از گریهها و یاکریمها، تکه ای از آسمان، فصلی پر از شعر و گیلاس، قصههای ترمه کوچولوو غیره در کتاب بهار در بادیه داستان میلاد و دوران کودکی پیامبر اکرم (ص)را تا زمان رحلت مادر بزرگوار ایشانروایت می کند. زمانی که مکه پر از ظلم و ستم بود، جوانی در آن شهر سیاه زندگی میکرد که پر از نور و صفا بود. این جوان، "عبدالله" نام داشت و همسرش زنی پاک و نجیب به نام "آمنه" بود. عبدالله برای تجارت به سفر رفت، در حالی که آمنه آبستن هدیهای از جانب خدا بود. عبدالله در راه بازگشت از سفر بر اثر بیماری جان سپرد و آمنه غمگین و تنها، هدیهی آسمانیاش، محمد (ص)، را به دنیا آورد. و او را به دایهای به نام "حلیمه" سپرد تا در هوای پاک بادیه رشد کند. محمد (ص) برای حلیمه و قومش مایهی برکت و رحمت بود. پس از چهار سال محمد (ص) برای دیدار مادرش به شهر بازگشت و همراه مادر بر سر مزار پدر رفت. مدتی از این دیدار نگذشته بود که مادر نیز به پدر پیوست و محمد (ص) تنها شد، درحالی که راهی پرخطر در پیش داشت. اما ترس در دل نداشت زیرا خدای مهربان با او بود. در کتاب حاضر شرح زندگانی پیامبر (ص) از زمان ولادت تا زمان رحلت مادر بزرگوار ایشان به زبان شعر روایت میشود.
آبان 98 به مناسبت به امامت رسیدن حضرت مهدی عج کارگاه آشنایی با زندگانی حضرت مهدی با شرکت 10نفر از اعضای کتابخانه برگزار گشت. در این کارگاه با تصاویر و سوالاتی و حل معما زندگانی حضرت مهدی شرح داده شد.
مورخ 13آبان 98 کارگاه نقاشی خلاق با شرکت کودکان کلاس اول ابتدایی مدرسه شهید محمدی و مادرانشان در کتابخانه برگزار گشت در این کارگاه 12نفر از کودکان همراه مادرانشان با چوب کبریت به ترسیم آنچه در ذهن دارند پرداختند و سپس در اتاق کودک با جورچین بازی کردنددر آخرهم به دو کودک جوایزی اهدا شد .
مسابقه داستان نویسی دیدار من با رهبری در کلاس ششم ابتدایی مدرسه شهید بایرامی برگزار گشت در این مسابقه از دانش آموزان خواسته شد در قالب یک داستان کوتاه لحظه دیدار خود با رهبر عزیز انقلاب اسلامی را توصیف کنند . توصیفات و داستانها بسیار جذاب بود اما نکته جالب اینجا بود که همه در داستانشان به شهادت سردار سلیمانی اشاره کرده بودند.
14 بهمن 98 کل کلاسهای مدرسه شهید محمدی از اول تا ششم ابتدایی در دو گروه مجزا از کتابخانه بازدید کردند و نمایش تقابل ایران و امریکا اینبار توسط اعضای پسر کتابخانه برگزار گشت همچنین کلاس چهارم این مدرسه در کارگاه سفالینه های انقلابی شرکت کردند. لازم بذکر است بازدید کنندگان 170 نفر بودند که تقریبا 100نفرشان عضو کتابخانه بودند.
13بهمن 98 نمایش تقابل ایران و آمریکا که نمایشی طنز میباشد توسط اعضای کتابخانه با شرکت 70نفر از اعضا و 30نفر غیر اعضا در مدرسه شهید بایرامی برگزار گشت همچنین سرود ای ایران توسط گروه سرود کتابخانه اجرا شد .
از 8 بهمن تا 22 بهمن نمایشگاه ایران آزاد ایران آباد با محوریت گام دوم انقلاب در کتابخانه پریخان برپا می باشد در بخش اول این نمایشگاه وقایع روزهای 12تا22 بهمن 57 ابتدا به تصویر کشیده شده با توضیح و در بخش دوم به معرفی امام خمینی و آیت الله ای رهبر بزرگ انقلاب اسلامی به زبانی ساده پرداخته شده و در بخش سوم سعی شده با آوردن جنایات آمریکا علیه مردم کشور قبل و بعد انقلاب مخاطب را مفهوم شعار مرگ برآمریکا آشنا کنیم و در بخش چهارم به جنگ نرم و معنای آن و وظایف ما و دستاوردهای کشور در این جنگ نرم و رتبه های کشور در حوزه های نظامی، پزشکی، فناوری وغیره پرداخته شده و در بخش آخر نیز پویشی را برگزار کردیم که با استقبال روبرو گشته در این یک روزه اخیر پویش فرزند ایرانی_ کالای ایرانی که اعضا و مراجعه کنندگان با شرکت در این پویش اعلام میکنند که در زندگی خود از کالای ایرانی فقط استفاده کنند بخصوص با نزدیک شدن به پایان سال 98 خرید های عید برای حمایت از تولید ملی کالاهای ایرانی باشند.
گردآورنده و ترجمه: محمدعلی آذرشب
ناشر: انقلاب اسلامی؛ تعداد صفحات: ۴۲۴
کتاب خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات حضرت آیتالله العظمی سیّد علی ای (مدّظلّهالعالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است. این کتاب ترجمه فارسی کتاب إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان عربی در بیروت منتشر و توسط سیّد حسن نصرالله معرّفی شد.
آنچه کتاب حاضر را از کتابهای مشابه متمایز میکند، بیان حکمتها، درسها و عبرتهایی است که به فراخور بحثها بیان شده و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب بهویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم منحوس پهلوی، و همچنین سختیها، مرارتها و رنجهای مبارزان و در مقابل پایمردیها، مقاومتها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد. زندگینامه خودنوشتِ معظّمٌله، تصاویر مرتبط، و نمایههای مختلف از دیگر بخشهای این کتاب است.
محمدعلی آذرشب در گفتگو درباره تدوین و انتشار این کتاب عنوان داشت: ۲۰ سال پیش مقام معظم رهبری جلساتی داشتند که در آن درباره مسائل جهان عرب و نیز برخی مسائل ی، فکری، علمی و ادبی به زبان عربی برای حاضران صحبت میکردند و بنده هم در آن جلسات حضور داشتم. علت بیان این سخنرانیها به زبان عربی این بود که این زبان از منظر ایشان زبان تمدن اسلامی است و چیزی جدای از زبان فارسی نیز به شمار نمیرود. تمامی کسانی که در زبان فارسی افرادی مقتدر به شمار میروند به زبان عربی نیز مسلط هستند. رهبر انقلاب نیز به دلیل نگاه فقاهتی و نیز ذوق ادبی و نیز آرمانی که به تمدن اسلامی دارند به این زبان علاقه زیادی داشته و این سخنرانیها را نیز با همین محور انجام میدادند.
وی ادامه داد: در این جلسات ایشان در خلال صحبتهایشان گاه به خاطراتی از خودشان اشاره میکردند و به همین خاطر از ایشان در نهایت تقاضا شد که این خاطرات را به صورت منظم بیان کنند که مورد پذیرش ایشان قرار گرفت و آن را ایراد کردند. این سخنان ضبط شد و توسط من تنظیم شد و تقدیم ایشان شد و پس از ویرایش و نکات تصحیح که مد نظرشان بود در قالب عربی و با نام انمع الصبر نصرا» منتشر شد.
خاطرات رهبر انقلاب اسلامی در این کتاب از بدو تولد ایشان شروع میشود و زندگی ایشان در منزل و رابطهشان با پدر و مادر و خواهر و برادرشان را روایت میکند و در فراز بعدی به مساله بیداری اسلامی در زمان شهید نواب صفوی و آیتالله کاشانی و تأثیرپذیری ایشان از این حرکت میرسد.
.این ادیب و استاد ادبیات عرب در خصوص علاقه و تسلط رهبر معظّم انقلاب به ادبیات عرب گفت: ایشان شعر معاصر عرب و نیز شعر قدمای عرب را میخوانند و در جریان آن هستند. به خاطرم هست زمانی که جواهری، شاعر مشهور جهان عرب که چند قصیده نیز برای حضرت آقا سروده است، به دیدار با ایشان نائل شد، بیان کرد: او در حالی که بارها گفته از ذوق و توان و اطلاعات ایشان از ادبیات عرب بسیار شگفتزده است از اینکه رهبر انقلاب تمامی دیوان و خاطراتش را خوانده و بر آنها حاشیه زده ابراز شگفتی کرده و میگفت: ای کاش رهبران جهان عرب میدانستند که فردی مانند ایشان با این میزان از گرفتارهای ی و. چطور برای مطالعه و کتابخوانی وقت میگذارند.
البته تسلط رهبر معظّم انقلاب منحصر به ادبیات عرب نیست، چنانکه شخصیتی مانند هوشنگ اسدی که سابقه چهارماه همسلول شدن با ایشان را در دوران ستمشاهی دارد از تسلط ایشان به زبان و ادبیات پارسی چنین یاد میکند:
ایشان شخصیتی بسیار جذاب و گرم بود، البته در زندان که بودیم و حالا هم حتماً این شخصیت را دارد. بعد از زندان هم البته ایشان را میدیدم. همین شخصیت جذاب، گرم، بسیار باهوش، بسیار باسواد، بسیار مسلط به ادبیات معاصر ایران. البته ایشان با ادبیات مدرن ایران، مخصوصاً شاملو و فروغ و خیلیهای دیگر میانه نداشتند، ولی مثلاً عاشق اخوان بودند، عاشق شهریار بودند. اخوان و سایه را قطعاً یادم است که خیلی به آنها علاقه داشتند. بعد با هم صحبت میکردیم راجع به شعرهای آنها، شعرها را میخواند، شعرها را تفسیر میکردیم. من، در عمرم زیاد و ندیدم. ولی ایشان بسیار بسیار در این زمینهها مسلط و باسواد بود و خیلی خوب حرف میزد.»
پدیدآور: مؤسسه ایمان ماندگار
ناشر: مطیع؛ تعداد صفحات: ۱۴۳
مراسم اعتکاف فرصتی است برای دوبارهشدن و آغازی برای انجام، خلوتی با خود و دیدن آنچه از یاد رفته، یادآوری قرار با خدا، و آنچه را میخواهی بدستآوری و اندیشیدن به اینکه از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود، به کجا میروم آخر؛ که در کنار جمعی هم نوای با تو شکل میگیرد.
تمرین با خدا و برای خدا بودن در کنار بندگانش، تمرین خوب بودن و خوب شدن در کنار اجتماعی از بندگانی که آنها نیز برای ساختن دوباره آمدهاند و در این مسیر میتوان کنار هم بود و کنار هم ساخت، اعتکاف محل تعلیم و تعلًم است.
اعتکاف جای عبادت است؛ البتّه عبادت فقط هم نماز خواندن نیست؛ تماس خوب با معتکفین، ارتباط دوستانه و برادرانه، فراگیری از آنها، تعلیمدهی به آنها، معاشرت اسلامی را تجربه کردن و آموختن؛ همه اینها فرصتهایی است که در اعتکاف ممکن است پیش بیاید؛ [برای] این باید برنامهریزی بشود. مهمترین کار، برنامهریزی است.
اگر چنانچه برنامهریزی نشد و کمک نشدند این جمعِ جوانِ مشتاق و شوریدهای که برای اعتکاف وارد این مسجد شدهاند، این نیروها هدر خواهد رفت و احیاناً زیانآفرین خواهد شد.» (بیانات رهبر معظّم انقلاب در دیدار با اعضای ستاد مرکزی اعتکاف ۱۵ اردیبهشت ۹۳)
اعتکاف تجربهای منحصر به فرد است، به خصوص اگر در دوران جوانی تجربه شود. همانطور که در بیانات مقام معظّم رهبری نیز اشاره شده، نیاز به راهنمایی و برنامهریزی دارد تا بتوان حداکثر توشه ممکن را برای دنیا و عقبای خود از آن برچید. همچنین گرفتار آسیبهای احتمالی آن نشد (چرا که به فرموده امیر مؤمنان علی علیه السلام هر چیز دارای آفت و آسیبی است و نباید از آفات و آسیبهای احتمالی اعتکاف نیز غافل شد، آفات و آسیبهایی نظیر:
عدم برنامهریزی مراسم جمعی متعادل (یا بسیار کممایه یا بسیار پرحجم و شلوغ)؛
پرداختن افراطی به مباحث علمی و معرفتی و بازماندن از عبادت
پذیرایی رنگارنگ و متنوع که موجب سنگین شدن معتکف و لذّتجویی او شود (دو مسئلهای که با اهداف اعتکاف در تعارض است.)؛
عدم ایجاد جوّ سکوت و تفکر؛
بیتوجهی به حق الناس و مواردی از این دست که در این کتاب با دقت به یکایک آن پرداخته شده است.
مزیت فوقالعاده آن بهرهگیری بسیار بجا و مناسب از آیات، روایات و سخن و سیره بزرگان دین است. همچنین در عین اختصار عمده مباحث مهم در موضوع اعتکاف به زبانی روان و ساده و همه فهم و البته دارای اتقان علمی ارائه شده است.
طراحی جلد، صفحهآرایی و حروفچینی کتاب هم به ویژه در مقایسه با آثار منتشر شده در موضوع دین بسیار چشمنواز و زیباست و بر جذابیت کتاب افزوده است.
برخی دیگر از مباحث مهم کتاب علاوه بر بحث آسیبشناسی اعتکاف عبارتست از: معنای اعتکاف، معنا و حقیقت محاسبه؛ اهمیت و وم محاسبه؛ کیفیت و چگونگی تربیت نفس (مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه)؛ سخنانی از بزرگان دین در موضوع اعتکاف و خودسازی (بزرگانی نظیر حضرات آیات قاضی طباطبایی، حقشناس، ای (حفظه الله)، جوادی آملی، تبریزی، جاودان و.) اعتکاف در سیره بزرگان دین، آداب اعتکاف و آثار آن، مطالبی پیرامون مناسبتهای مهم ایام اعتکاف نظیر ولادت مولود کعبه امیرالمؤمنین علیه السلام و وفات ام المصائب زینِ أب، عقیله بنیهاشم سلام الله علیها و اعمال عبادی ایام اعتکاف به همراه پرسش و پاسخ فقهی.
این کتاب یک راهنمای جامع و مانع برای طالبان بهره حداکثری از اعتکاف است. به ویژه برای جوانان.
پدیدآور: سالی مورگان؛ مترجم: هایده منصوری
ناشر: انتشارات فنی ایران؛ تعداد صفحات ۳۲
تعدادی کیسه زباله بردارید و در طول هفته هر یک از زبالهها را درون کیسه خودش بیندازید، در آخر هفته بررسی کنید که کدام یک از آنها قابل بازیافت است و می توان از حجم آنها و فرستادن به گورستان زباله ها جلوگیری کرد.
اگر همه زباله ها را یک جا و در یک سطل بریزیم تفکیک و تجزیه آنها بسیار هزینه بر و سخت تر خواهد شد و متوجه نمیشویم که حتی چیزهای با ارزشی بین آنها هست و میتوان دوباره از آنها استفاده کرد. انواع فات، شیشه ها، پلاستیک، کاغذ و. را که می توان دوباره با شکلی جدید مورد استفاده قرار داد.
زباله را در گورستان زباله ها دفن می کنند. آیا میدانید که زباله ها گاز متان تولید میکنند و میتوان این گاز را از طریق لولهها به کارخانههای اطراف منتقل کرده و به عنوان سوخت استفاده شود.
زباله را طلای کثیف هم مینامند و امروزه در بیشتر کشورهای جهان از هر یک از انواع زباله با شیوه های متفاوت می توان دوباره استفاده کرد.
کتاب با زباله چه کنیم از مجموعه کتابهای سبز با کیفیت کاغذ گلاسه و تصاویر رنگی و گویا در خصوص انواع زباله و چگونگی بازیافت و امحاء آنها به کودکان و نوجوانان میآموزد که چگونه زبالههایی که به ظاهر قابل استفاده نیستند را می توان تبدیل به انرژی کرد. راههای سادهی پیشنهادی در این کتاب نوجوانان را به حفظ محیط زیست علاقهمند میکند. با خواندن مطالب و بحث و گفتوگو دربارهی موضوع آن و انجام فعالیت های مرتبط مانند حضور در پاکسازی محله، کوهستان، کنار رودخانهها و دریا منبع مناسب آموزشی برای نوجوانان و آشنایی بیشتر آنان با این گونه مباحث است.
پدیدآور: علیاصغر عزتیپاک
ناشر: سوره مهر؛ تعداد صفحات ۱۵۴
علیاصغر عزتیپاک، نویسنده و داستاننویس که رمانها و مجموعه داستانهای او نامزد یا برنده جایزههای ادبی مختلفی بودهاست. کار ادبی را با نگارش داستان در مجلات آغاز کرد و در سال ۱۳۸۴، نخستین کتاب او با عنوان میمانم پشت در» منتشر شد.
یکی از راههای تعلیمی برای کودکان و نوجوانان استفاده از قالب داستانی است که در این اثر به خوبی از آن استفاده شده است. در سالهای پس از انقلاب اسلامی نویسندههای بسیاری تلاش کردهاند که زندگی هر یک از شخصیتهای دینی را با روایتهای جذاب و آموزنده برای کودکان و نوجوانان بازگو کنند.
در این کتاب، راوی داستان در دو فصل اول، دو نوجوان هستند و فصل سوم یک نامه بلند از عبدااله بن عطا است که همگی از نزدیکان امام محمد باقر علیهالسلام بودند. این کتاب با نثری جذاب، روان، زیبا همراه با روایت خوب و ضربآهنگ منظم میتواند نوجوانان را به سوی خود جذب کند.
نخستین فصل از این کتاب با عنوان به تماشای باغهای همیشهبهار» از زبان جابر بن عبدالله انصاری است که بیشتر مربوط به تاریخ زندگانی امام علیه السلام در دوران کودکی و نوجوانی است، نکاتی اعتقادی بسیار مهمی هم در این فصل از عمدتاً از زبان جابر بن عبدالله انصاری نقل شده است.
فصل دوم سرود سالهای عاشقی» از زبان جابر جعفیست، قسمتی اعظم این فصل به سفر بسیار مهم و پُرحادثه امام باقر و امام صادق علیهما السلام به سرزمین شام و ملاقات با بزرگترین عالم مسیحی آن دیار است که بسیار جذاب و جالب توجه است.
و فصل سوم با عنوان روشناییهای شهر» به روایت عبدالله بن عطا تمیمی نگاشته شده، این فصل به سالهای پایانی عمر با برکت امام باقر علیه السلام تا دوران شهادت ایشان و آغاز امامت فرزندشان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ادامه یافته. در این فصل مخاطب با برخی از برجستهترین شاگردان امام باقر علیه السلام که پس از حضرت در خدمت امام صادق علیه السلام در میآیند آشنا میشود. علاوه بر آن با برخی از نابترین احادیث اخلاقی امام باقر نیز مواجه میشود که نویسنده با هنرمندی آن را در خلال وقایع داستان نقل کرده است؛ وصف اوضاع ی اجتماعی آن دوران نیز از دیگر نکات مهم این فصل کتاب است.
برای نگارش این کتاب از منابع معتبر فراوانی جهت مستندات زندگی امام محمد باقر علیهالسلام استفاده شده که در پایان کتاب به آنها اشاره شده است. کتاب به گونهای نگاشته شده که علاوه بر نوجوانان، مخاطب بزرگسال را نیز جذب خود میکند.
عزتی در نوشته خود به خط قرمزها توجه کرده و تلاش داشته حریم شخصیت امام محمدباقر علیهالسلام را نگه دارد.
نوجوان با مطالعه این اثر یک دوره فشرده مباحث اعتقادی و آگاهی از تاریخ معاصر امام باقر علیه السلام و سیره ایشان را مرور میکند.
کتاب پیشنهادی برای بانوان این هفته
فردا مسافرم رمانی از مریم راهی کتابی که سراسر عشق را روایت میکند
داستان این کتاب از بازگشت طرماح پدر نجوا و سفیر سابق امام علی از کربلا شروع میشود طرماح که میخواسته خودش رو به امام حسین برسونه ورسونده اما به دلیل اینکه یک سری آذوقه باید به قبیلش میبرده از امام جدا شده و وقتی برگشته دیده کار از کاز گذشته و امام شهید شدند و صحنه های وحشتانکی که در اون صحرا میبینه باعث میشه شوکه بشه و فقط به یک نکته خیره بشه و حرفی نزنه
اما نجوا که میشنوه اسیرهایی به کوفه آوردند میره دروازه شهر و میبینه که ال محمد اسیر شدند با سکینه آشنا میشه و رباب و زود برمیگرده خونه و لباس کهنه ای رو پاره میکنه و میپوشه و میره به خونه نامزدش و اتمام حجت میکنه که سعید من میخام با اسرا همراه بشم و نمیخام دیگه از ابو محمد جدا بشم و کابین من همراهی با ال محمد هست سعید که خودش اسرا رو دیده بود و حالش خوب نبود عصبی میشه و اخر سر نجوا میگه حتی شک دارم پای دعوت نامه کوفیان از امام رو هم امضا کرده باشی و خارج میشه نجوا میره به جلوی کاخ و خودش رو داخل اسرا جامیده سعید از خونه خارج میشه و میره به سمت اسرا چشمش به سری میافته که عین آفتاب نورانی هست سعید که باخودش کلنجکار میرفته یک هو میبینه سر حرف میزنه سر مبارک امام حسین بوده که همون آیه سوره کهف که آنان جوانانی ایمان آورنده به پروردگارشان بودند و ما بر هدایتشان افزودیمسعید متعجب میره سمت یک پسرو پولی به اون میده تا همه جا جار بزنه که سر حرف میزنه و چی میگه حالا ماجرای مردم کوفه و هلهله و ن و مردانش جدا که روایت میکنه به زیبایی خلاصه اسرا وارد مجلس ابن زیاد میشند اونجا ابن زیاد به امام سجاد میگه که توچطور زنده موندی تو چه کسی هستی میگه من علی بن حسین هستم ابن زیاد میگه مگر علی بن حسین کشته نشد در کربلا و اینجا ماجرای علی اکبر(ع) رو نویسنده روایت میکنه اون هم از زاویه ای جدید از زاویه رباب و از اونجا گریز میزنه به ماجرای آشنایی لیلای عاشق پیشه و اما حسین (ع) وبعد باز برمیگرده به زمان حال اسرا رو میبرند به یک ساختمان مخروبه سعید به صورت ناشناس نامه ای میفرسته که اسرا رو میخوان ببرند به شام و کاخ یزید فردای اون روز با قل و رنجیر اسرا به طرف شام حرکت میکنند و نجوا هم با اسرا میره در مسیر نجوا مدام با رباب هم صحبت میشه و از این بانو ماجرا ها میشنوه ماجرای آشنایی خودش با امام حسین (ع) که پدرش مسیحی بوده و در زمان عمر رفته مسجد گفته میخام مسلمان بشم و شهادتین گفته در خارج مسجد امام علی دنبالش اومدن و خودشون معرفی کردند و پدر رباب خوشحال خواسته که یکبار دیگر در برابر امام شهادتین بگه امام بعد از شهادتین گفتنش ازش خواسته یکی از دختراهاش رو به ازدواج امام حسین (ع) در بیاره و اون هم با افتخار قبول میکنه و وقتی به رباب میگه رباب بدون چون و چرا قبول میکنه
و بعد ماجرای شهربانو رو روایت میکنه که اسمش جهان شاه بوده در زمان عمر و در جنگ اسیر میشه وقتی عمر میخاسته به عنوان برده برداره امام علی جلو میان و میفرمایند چون این دخترها شهربانو و خوارش مروارید شاهزاده هستند بگذار خودشون یکی رو انتخاب کنند برای ازدواج امام نزد جهان شاه میاد و میگه اسمت از این بعد شهربانوهست جهان شاه میبینه که خوابش درست بوده در خواب پیامبر رو دیده بوده و بعد حضرت فاطمه رو که وعده ازدواجش با امام حسین بهش داده بودند شهربانو بلند میشه و از بین مردانی که صف کشیدند امام حسین رو انتخاب میکنه و اما بعد از به دنیا اومدن امام سجاد(ع) شهربانو از دنیا میره و باز گریز میزنه به ماجرای ام البنین و ازدواجش با امام علی و بعد مدینه و ماجرای خواب صفیه و خاکی که سرخ شده بود روز عاشورا و در و دیوار مدینه که خون ازشون میبارید وبعد گریز به ماجرای هجرت امام از مدینه به مکه و بعدش ماجرای علی اصغر و حضرت ابوالفضل و امام حسین (ع) و بعد برمیگرده به اسرا که در هیچ شهری راهشون نمیدن برای استراحت و رسیدنشون به شام و موندن در پشت دروازه و ماجرای پیر مرد و صحبت هاش با امام سجاد که امام سجاد(ع) با آیه هایی از قران بهش میفهمونه که این اسرا نزدیکان پیامبر هستند و اون پیر مرد شرمگین توبه میکنه و ماجرای کاخ یزید که چه کشیدندو صلابت حضرت زینب در برابر یزید و بعد ماجرای خرابه که گویا یزید به عمد فرستاده بود تا سقف بریزه روی سر اسرا و شهید بشند و اون بگه باقی ال هاشم هم در زیر آوار موندندو بعد ماجرای برگشت به کربلا و موندن رباب در کربلا و رسیدن سعید به کاروان و همراه شدنش و رفتن به مدینه و ماجرای مدینه
سطر به سطر فردا مسافرم تنها یک کلمه است و آن هم عشق؛ عشق بانوانی شریف که تا به امروز کمتر از زندگیشان شنیدهایم و بیشتر عطش دانستن داریم. امالبنین، لیلی، شهربانو، رباب و سکینه شخصیتهایی هستند که فردا مسافرم برای روایت محبت و مودت آنها نسبت به امامشان خلق شده است، محبتی که از آغاز تا به انجامش یکرنگ است و شفاف. اگرچه این رمان براساس مستندات تاریخی پیش میرود، نویسنده وقایع آن را به گونهای روایت میکند که خواننده با قرارگرفتن در یک فضای احساسی و عاشقانه، هم از سیر تاریخ مطلع شود و هم داستانی دلچسب مطالعه کند از عشقی شیرین. در کنار اشک و آهی که واقعهی عاشورا به همراه دارد، آنچه خواننده را تا آخرین صفحه دلخوش میکند، داستان دلدادگی دختر و پسری جوان است که بهاجبار از یکدیگر فاصله گرفتهاند و حال در انتظار دیدار به سر میبرند.
بخشی از کتاب
یقین داشتیم رفتنش را برگشتی نیست، هر دو مان؛ من و مادر. آن گونه که او اسبش را تجهیز میکرد و شمشیر و سپر و سنان برمیداشت، آن گونه که او برحذر میداشتمان از فریب عبیدالله بن زیاد، آن گونه که او سر تا پایمان را مینگریست به وقت وداع، آن گونه که او میسپردمان به خدا و سپس به سعید، یقینمان شد رفتن پدر را برگشتی نیست. سعید قابل بود، و میشد اهل خانه را آسودهخاطر به او سپرد ولی از روزی که شیعیان کوفه نامشان را نوشته بودند پای رقعه، ایام به خوشی سپری نمیکرد. مردد بود و مضطرب. خوف از جانش خارج نمیشد، اما پنهانش میداشت. عزلت گزیده بود؛ در خانۀ خودش، لیل و نهار. هر بار دیدمش سخنی نگفت، جز آنکه زیر لب زمزمه کرد: - به سوی ما بشتاب، امید است خداوند ما را به واسطۀ شما بر حق مجتمع گرداند.
درباره این سایت